همهی بندگیهای من
ته راهِ باریکِ حیاط پشتی خلاصه شد.....
آنجا که تو را....
در آغوش خدایم، عریان دیدم...........
تو رفتی و خدا هم..................................
خدا هم خوابید، یک خواب عمبق بلند.. قالبت هم زیباستــ..
آنقدر بلند که دیگر به خوابش هم مرا نمی دید...خیلی خیلی ممنون
خدا هم خوابید، یک خواب عمبق بلند..
قالبت هم زیباستــ..
آنقدر بلند که دیگر به خوابش هم مرا نمی دید...
خیلی خیلی ممنون