کنار من که می گذارمت
انگار کن دست هایم هم فراموشی گرفته اند
و هیچ کس
حتی خاطرش نیست
............انحنای گردنت
جای چنبره زدن دل من است.....
هیچ کس
حتی نمی داند
.....در کدامین هزارتو
.........بی هیچ نشانه ای
طنین خنده هایت، از یاد من گذشتند...
یا که بی تو، چه کسی
این پونه ها را دوباره خواهد چید؟
تو که سالهاست
...............نگاهت را
از عکس های دونفره مان دریغ کرده ای....
جهان همیشه به مرگ محکوم است مهم نیست تو در چه اتفاقی لکنت گرفته ای
زمانا که برسد با او بریده بریده حرف خواهی زد
واژه های سکته دار.. قلب های از نفس افتاده..
بس که وراجی می کند وقت رفتن..
یک پای این جهان همیشه می لنگد...
مرسی هومن جان که همیشه اینقدر خوب می فهمی..
دلگرم می کنی آدمو به دوستت بودن..