وقتی یاد لبخندت
.................همه ی بهانه ی زندگی من است
چه اهمیتی دارد
که تو چشمانت را به روی چه کسی باز می کنی
...............................یا کدام غریبه مرا در آغوش می فشرد
وقتی اینجا
..............درست روی همین بالش
...............خیالت ورق می خورد
.................................و من دردم می آید
من
که همه ی شکنجه های با تو بودن را
..............................به جان خریده ام
...................دردم می آید و دور می شوم
و تو همچنان
......ورق می خوری
در بادی که
..........از پشت پنجره ی بسته
تماشایت می کند