گره می خورم به شانس و اقبالم تا خودم بسازمش...
شیر می شوم به درندگیِ همه ی بقا یافتگان عصر انسان...
خط می خورم از تمام درخت های کنده کاری شده به نام عشق...
می چرخم.. می چرخم...
در میان سرگیجه ای به نام "زندگی"، با همه ی وجودم، کات می شوم