شوکران

حوالی غروب، مرا به یاد خودم بیاور

شوکران

حوالی غروب، مرا به یاد خودم بیاور

دورویی

تو...
یک...
تو...
بازهم یک...
هر چقدر "تو" را بخش می کنم... حتی دوتا هم نمی شود...
شاید آن بخش دیگرت که مال من نبود...روز اوّل اسمت را اشتباهی گفت...


نظرات 8 + ارسال نظر
رضا پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ

!!!

رضا پنج‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ب.ظ

شاید هم تو واقعا تک بخشی باشه؛ شاید

علی شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://astinboland.blogsky.com

سلام، یه مدت نبودم، الان آپم :دی

مهرداد چهارشنبه 6 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:09 ق.ظ http://kahkashan51.blogsky.com

عمری در آینه تو را میدیدم !
حالا یا آینه آینه نیست ،
یا من در خود گم شده ام...
ستاره ی تو در کهکشان مدتیست کم فروغ شده ،قدم رنجه بفرما ...

یاسین جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ب.ظ

ما منتظر خوندن نوشته های شما هستیم ها!!

بهروز(مخاطب خاموش) چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ق.ظ

شاید آن بخش دیگرت که مال من نبود...روز اوّل اسمت را اشتباهی گفت

چه خوب نوشتی....

کجایی رفیق؟

یاسین دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ

خبری نیست مث اینکه!؟؟

کوریون چهارشنبه 27 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

روز اول اسمت را اشتباهی گفت ..
-
آفرین ..

ممنون بابائی... :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد